وبلاگ ویژه امید خسروی

تا وقتی نفهمیده ای وظیفه ای نداری. اما وقتی فهمیدی باید قدمی برداری تا انسان بودن خودت را ثابت کنی.

وبلاگ ویژه امید خسروی

تا وقتی نفهمیده ای وظیفه ای نداری. اما وقتی فهمیدی باید قدمی برداری تا انسان بودن خودت را ثابت کنی.

وبلاگ ویژه امید خسروی

دوستان عزیز سلام !
از اینکه با انتقاد و نظر سازنده خود ، من را در ارائه مطالب مفیدتر یاری می کنید سپاسگزارم.

پیام های کوتاه
آخرین مطالب
۱۱
آبان

روزی فرا می رسد که انسان ها برای آمدن زلزله دسته جمعی دعا می کنند.

انسان های نخستین که فواید باران را نمی دانستند و راه های حفاظت خود و زندگی خود از باران را نمی دانستند هنگام بارش باران دعا می کردند ای کاش باران نبارد اما امروز که فواید آن را شناخته اند برای آمدن باران نماز باران می خوانند . روزی که علم انسان ها بر نعمت زلزله مسلط شود و راه های حفاظت خود در برابر ان را یاد بگیرند و بتوانند آن را پیش بینی کنند و فواید آن را بشناسند آنگاه به درگاه خدای خود التماس می کنند خدایا زلزله ای بفرست....

  • امید خسروی
۰۲
ارديبهشت
هر چند عزت و ذلت بندگان دست خداست اما انسان به واسطه دو چیز نزد دیگران عزیز می شود.1. علم 2. ثروت.
کسی که پول ندارد کسب علم کند.
  • امید خسروی
۳۰
فروردين

هرکس احوالت را پرسید بگو خوب خوبم . اگر دوستت باشد با شنیدن این کلمه خوشحال می شود و اگر دشمن باشد دق مرگ...

  • امید خسروی
۳۰
فروردين

تا کسی  از تو کمک نخواسته  بارش را به دوش مکش. بعیدنیست شرّی در آن خیر پنهان باشد.

  • امید خسروی
۰۹
فروردين


((شروع نکردن بهتر از تمام نکردن است))

زندگی جاده یک طرفه ای است که در آن برگشتن ضرر است پس یا کاری را شروع نکنیم یا به نتیجه قطعی برسانیم..

  • امید خسروی
۲۷
اسفند


داراییت که زیاد شد دزد از دیوارت بالا می رود پس کمی از درآمدت را خرج دیوارت کن تا در امان باشی

  • امید خسروی
۲۵
اسفند


دلیل فقر در جامعه امروز ما دوچیز است

1. کار نکردن : به علت نداشتن شغل و کار  پولی کسب نمی شود تا فقر از بین برود

2. بد خرج کردن: پول هایی که با زحمت زیاد کسب می شود در جای خود خرج و مدیریت نمی شود و همواره با کمبود وجه مواجهیم...

  • امید خسروی
۰۴
اسفند

باز گذشت هفته وپنج شنبه شد

باز همان روز که گفتــم رسید

ساعت ده شــد دل من شاد شد

باز دلم رنگ خــــدا را گرفت

باز تمـــــنای تودردل نشست

با تو را می نگــــرم خوب من

از نظرم دور نبـــــــودی دمی

عکس تو در خاطر من قاب شد

ای چمــن روی تو دائم بهـــار

هر نفســـــــم با تو مصفا شود

هر نفســـــــم با تو مصفا شود

خواهش من شادی چشمان توست

کاش که من ساکـــن کویت شوم

گوشه ی چشمــی به گدایان نگر

گرچه امیدم به خــدا هست و بس

باز تورادست خــــــدا میدهم

این لب بی خنده پر از خنده شد

گوش من آن خاطــره ها راشنید

این دل پر غــــم ز غم آزاد شد

رنگ خدا فاصلـــــه ها راگرفت

شیشه ی تبدار سکــوتم شکست

ای گل مــــن ای مه محبوب من

ای که تو محبــــوب همه عالمی

خاطر مـــن لایق مهتـــاب شد

بی تو نبـاشد نفســــم پایــدار

خاطــــر من خانه ی رویا شـود

عشق تـو در بنده هـــویدا شود

در دل من جز گل عشقــت نرست

خال رخ و مسـت سبویت شـــود

رنگ غم از چهره ی غمگیـــن ببر

بی تــو نخــواهم که بیـاید نـفس

تا برسـاند دل مــــا رابه هــم


  • امید خسروی
۲۹
آذر


هر کس که به جز کدو نکارد                   در وقت ثمر هلو ندارد

مردم غم دیروز مرا کــــشت                   فـردا که بگو مگو ندارد

  • امید خسروی
۱۲
آذر


لبخند چو بر لبت نشیند

بس معجزه ها بیافریند

جانم به لبم رسد و اما

چشمم به لبت خنده نبیند

 

  • امید خسروی