۰۷
فروردين
توخیال خوش شبهای پریشان منی
گل بستان من و شمع گلستان منی
گرچه بردامن تو دست گدایان نرسد
در میان همه خوبان شه خوبان منی
توخیال خوش شبهای پریشان منی
گل بستان من و شمع گلستان منی
گرچه بردامن تو دست گدایان نرسد
در میان همه خوبان شه خوبان منی
جهان زیر و زبر شد فصل غم رفت
به عمر من هزاران بیش و کم رفت
دگر فصل بهار آمد به صحرا
غم و درد و تمنا و ستم رفت
بهار من به رنگ ارغوان شد
که تا غم همچو....ی از شکم رفت
*********
کنون صحرا به رنگ سبز سیر است
دلم در بند مهر او اسیر است
رخ ماهش کنار سفره ی عید
به جمع خوبرویانم امیر است
**********
زمستان رفت وشد فصل بهاره
به صحرا گل شکفته بی شماره
دل من خوش نشسته بر لب جو
به گلها میکند با لب اشاره
خداوندا کرم فرما که بینم
رخ محبوبه ی خودرا دوباره
بهارتان سبز تر از هربهار
شادیتان بی عدد و بی شمار
دشمن اگر هست شود یارتان
دوست به دورو برتان صد هزار
سا ل نو مبارک
عاقبت تان به خیر!!!!!!!!!!